می توان در کوچه ای که زندگی می کنیم نسبت به همه چیز بی تفاوت باشیم مثلا اگر همسایه کیسه زباله اش را هر ساعت بیرون گذاشت شانه بالا بیاندازیم و بگوییم به من چه !! اما وقتی کیسه توسط گربه ای پاره شد و تمام کوچه پر شد از زباله و بوی نامطبوع تمام کوچه و خانه را پر کرد باز هم شانه بالا می توان انداخت ؟ پس همان ابتدا تذکر بدهیم و با متانت و تبسم خواهش کنیم تکلیف خود را بداند و موجب آزار دیگران نشود، این حکایت در اشکال و ابعاد دیگر هم می تواند مصداق داشته باشد، پس شانه بالا انداختن و بی تفاوت ماندن نسبت به نادیده گرفته شدن حقوق مسلم خود از سوی دیگری یا دیگران را کنار بگذاریم و منتظر نباشیم مثلا شهرداری بیاید و تذکر بدهد چون در سرنوشت یک شهر همه ما مسئولیت داریم و باید انجام وظیفه کنیم اصلا ما مکلف هستیم از حق خود ، حق شهروندی خود دفاع کنیم و نگذاریم دیگری یا دیگران محل زندگی ما را آلوده کند ، پیاده رو ما را اشغال کند ، بیهوده بوق بزند و سوهان روح ما شود ، زباله را هر زمان که دوست داشت هر مکان که دلش خواست بگذارد ما همه باید از سلامت شهر و کوچه و خیابان خود دفاع و حفاظت کنیم ، اصلا یکی از تکالیف شهروندی همین است که بی تفاوت نباشیم و شانه بالا نندازیم و نگوییم به من چه !
آن وقت خواهیم دید که هیچ کیسه زباله ای روز روشن، پشت در خانه گذاشته نمی شود و با پاره شدنش کوچه و خانه ما پر از بوی نامطبوع نمی شود و … این حکایت همه جا می تواند مصداق داشته باشد همه جا پس …